مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نـوری میان دستهـایش تا فـلک داشت در پیشگاه او به خود خورشید شک داشت چیزی از این دنیا برای خود نمیخواست پیش خدا هفت آسمان جای فدک داشت آسان نـمک خـوردند آسانـتر گـذشتـند از حرمت دستی که یک دریا نمک داشت در بین صحرا خانهاش چون باغ گل بود حالا ولی گـلدان یاسی که ترک داشت الـجـار ثـم الـدار را او بـود مـیگـفـت ای کاش یک همسایهاش دست کمک داشت یک عمر میبـوسید بابا صورتـش را اکنون به روی بوسهاش رد کتک داشت بر غربتش یک کوه حتی گریه میکرد او جای مردم پشت تابوتش ملک داشت |